دیده ز جان عاشق نگاه محمّد
قلب احبّاست جلوه گاه محمّد
یوسف اگر صورتش به خواب ببیند
سینه کند چاک از نگاه محمّد
مهر و مه افزوده گر به زینت گردون
زینت عرش است مهر و ماه محمّد
عرش خودِ اوست مهر ومه حَسَنینش
پس نرسد آسمان به جاه محمّد
گو نرود دردمند بر درِ اغیار
باز بوَد باب جان پناه محمّد
یوم جدل پرچمش به دست یدالله
فوج ملک خادم سپاه محمّد
قامتی آراست بر شکستن بُت ها
بیت خداوند خود گواه محمّد
گردن بُتها شکست تا همه گفتند
نیست خدایی به جز اَلله محمّد

برچسبها: خدا, الله, محمد, حضرت محمد
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم
چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را
ز همه خلق رمیدم ز همه باز رهیدم
نه نهانم نه بدیدم چه کنم کون و مکان را
ز وصال تو خمارم سر مخلوق ندارم
چو تو را صید و شکارم چه کنم تیر و کمان را
چو من اندر تک جویم چه روم آب چه جویم
چه توان گفت چه گویم صفت این جوی روان را
چو نهادم سر هستی چه کشم بار کهی را
چو مرا گرگ شبان شد چه کشم ناز شبان را
چه خوشی عشق چه مستی چو قدح بر کف دستی
خنک آن جا که نشستی خنک آن دیده جان را
ز تو هر ذره جهانی ز تو هر قطره چو جانی
چو ز تو یافت نشانی چه کند نام و نشان را
جهت گوهر فایق به تک بحر حقایق
چو به سر باید رفتن چه کنم پای دوان را
به سلاح احد تو ره ما را بزدی تو
همه رختم ستدی تو چه دهم باج ستان را
ز شعاع مه تابان ز خم طره پیچان
دل من شد سبک ای جان بده آن رطل گران را
منگر رنج و بلا را بنگر عشق و ولا را
منگر جور و جفا را بنگر صد نگران را
غم را لطف لقب کن ز غم و درد طرب کن
هم از این خوب طلب کن فرج و امن و امان را
بطلب امن و امان را بگزین گوشه گران را
بشنو راه دهان را مگشا راه دهان را
* حضرت مولانا *

برچسبها: تو, گنج, رنج, مولانا
گفتی مسافری
و من آنقدر عاشقم که
سال هاست
نماز دلم را شکسته میخوانم . . .

برچسبها: نماز, شکسته, نماز شکسته, دلم

