خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و مـاه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود
گل شکفته ! خداحافظ، اگرچه لحظــه دیـــدارت
شروع وسوسهای در من، به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیـم آری، موازیــان به ناچاری
که هردو باورمان ز آغـاز، به یکدگــر نرسیدن بود
اگرچه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد امّا
بهار در گل شیپـوری، مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریبکــار دغلپیشه، بهانه اش نشنیـدن بود
چه سرنوشـت غمانگیزی، که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت، ولی به فکر پریدن بود

برچسبها: خیال, خام, پلنگ, ماه
دختر باید خیلی بداند
از مرد بودن
از دل دادنِ کسی که
همه ی روزگار چهار چشمی او را می پاید
مبادا که ثانیه ای
مرد نباشد
که وای بر حالش اگر جایی دست از مردانگی بردارد
که وای بر روزگارش اگر قدمهایش محکم نباشد . .
آسان نیست دخترک ..
مرد بودن و لطیف ترین احساس ها را داشتن
زن محبت است ..
اصلا غیر از این نباید باشد
اما مرد .. مرد است !
می دانی که چه می گویم ؟
اخم دارد
دستانِ محکم دارد
ابهت دارد
و پشتِ همه ی اینها
دل دارد ...
یک دل به بزرگیِ
زن بودنت
مراقبش باش
#عادل_دانتیسم#

برچسبها: مرد, زن, دختر, اخم








