تاريخ : پنجشنبه هفتم اردیبهشت ۱۳۹۶ | 13:39 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@

پسر کوچولو گفت: ” گاهی وقت ها قاشق از دستم می اقتد.”

 

پیرمرد بیچاره گفت : ” از دست من هم می افتد”.

 
پسر کوچولو آهسته گفت : ” من گاهی شلوارم را خیس می کنم”.
 
 
پیرمرد خندید و گفت : ” من هم همینطور”
 
 
پسر کوچولو گفت : “من اغلب گریه می کنم”
 
 
پیرمرد سرتکان داد : ” من هم همینطور”
 
 
پسر کوچولو گفت :” از همه بدتر بزرگتر ها به من توجهی ندارند”.
 
 
و گرمای دست چروکیده اش را احساس کرد
 
 
” می فهمم چه می گویی کوچولو , می فهمم”.

 


برچسب‌ها: پسر, پیرمرد, آهسته, قاشق

تاريخ : سه شنبه یازدهم آبان ۱۳۹۵ | 22:18 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@
دختر : سلام . . .
( خداکنه بشناستم )
 
پسر : سلام بفرمایید ؟؟؟
( خدایا یعنی واقعا خودشه )
 
دختر : شناختی 
(با استرس )
 
پسر : چرا شناختم کارم داشتی؟؟؟ 
( با خوشحالی )
 
دختر : شنیدم یکی دیگه پیشته
 
خوش میگذره باهاش؟؟؟شوخ هست ؟؟؟
 
خوش اخلاق هست ؟؟؟
(خدا کنه بگه هیشکی نیست باهام
 
پسر : اره خوبه خوش میگذره
( هیچکی برام مثله تو نمیشه کاش بودی )
 
دختر : اهان منم اوضام خوبه عالیه عالیم
( بدونه تو همه چی داغونه )
 
پسر : . . .
( چرا این رابطه به هم خورد )
 
دختر : چرا چیزی نمیگی. باشه خوش بگذره 
 
خداحافظ . . .
( خدا کنه بگه برگرد )
 
پسر: باشه خداحافظ . . .
( تو رو خدا نرو )
 
لعنت به این غرور . . .
 

برچسب‌ها: غرور, دختر, پسر, عشق

تاريخ : پنجشنبه نهم آبان ۱۳۹۲ | 17:12 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@
چندتا سلامتی غمگین........مخصوصه عاشقای شکست خورده


http://up-is.ir/s6/1383226748612.jpg


میخوام چندتا سلامتی بگم خيلي غمگينه...

سلامتی پسری که یروز عاشق شد

سلامتی دختری که یروز عاشق شد......

سلامتی پسری که اندازه یه نگاه خیانت نکرد

سلامتی دختری که هیچی کم نزاشت

سلامتی عشق پاکشون

سلامتی اون همه خاطره دیوونه بازی ها

سلامتی دوستی که زیراب پسرو به دروغ زد



http://up-is.ir/s6/1383226866781.jpg


سلامتی دختری که حرف دوست مثل خواهرشو باور کردباور کرد

سلامتی دختری که بیخبر خطش خاموش شد

سلامتی او قسمها اون دوست دارمهایی که هیچوقت تحویل داده نشد

سلامتی پسری که هرچی قسم خورد خواهش کرد اثری نداشت

سلامتی دختری که با چشم خیس به پسر گفت ازت بدم میاد

سلامتی پسری که رفت خدمت تا زود بره خواستگاری

سلامتی روزی که پسر دعوت شد به جشن عقد عشقش

سلامتی اون شب..



http://up-is.ir/s6/1383226748591.jpg


سلامتی اون دوستای که بخاطر حال پسر بغض داشتن اما پسر خندید تا جشن خراب نشه

سلامتی اون خنده ی زوری

سلامتی عروسی ک خوشگل شده بود

سلامتی عاقدی که اومد

سلامتی اون شناسنامه ها

سلامتی بغض پسر

سلامتی بار اول

سلامتی بغض پسر

سلامتی بار دوم

سلامتی بغض پسر

سلامتی بار آخر

سلامتی بغض پسر


http://up-is.ir/s6/1383226748643.jpg


سلامتی پلاک زنجیری که پسر واسه زیر لفظی روز عقدش گرفت و تو جیب موند

سلامتی زیر لفظی که یکی دیگه داد

سلامتی پسری که هنوز امید داشت که به عشقش میرسه

سلامتی اجازه بزرگترها

سلامتی **بله**

سلامتی بغض پسر

سلامتی چشم خیس دوستا

سلامتی بغض پسر

سلامتی اون حلقه ک جایگزین حلقه پسره شد


http://up-is.ir/s6/1383226748674.jpg


سلامتی ماشین عروس

سلامتی سستی زانو

سلامتی سیاهی چشم

سلامتی اون شب

سلامتی پاکت سیگار

سلامتی بغض پسر که شکست


http://up-is.ir/s6/1383227236581.jpg
 


برچسب‌ها: به سلامتی, دختر, پسر, عشق

تاريخ : شنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۲ | 1:18 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@
چند سال پیش در یک روز گرم تابستان پسر کوچکی با عجله لباسهایش را درآورد و
خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت . مادرش از پنجره نگاهش میکرد و از شادی

کودکش لذت میبرد .
مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی فرزندش شنا میکند.ا

مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریاد پسرش را صدا زد . پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر

شده بود ….ا
تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد . مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی

پسرش را گرفت
تمساح

پسر را با قدرت میکشید ولی عشق مادر به کودکش آنقدر زیاد بود که نمیگذاشت
او بچه را رها کند . کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود , صدای فریاد

مادر را شنید , به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را
کشت

پسر را سریع به بیمارستان رساندند . دو ماه گذشت تا پسر بهبودی
مناسب بیابد . پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی

بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود .
خبرنگاری که با کودک مصاحبه میکرد از و خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد .

پسر

شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخم ها را نشان داد , سپس با غرور
بازوهایش را نشان داد و گفت : این زخم ها را دوست دارم اینها خراش های عشق

مادرم هستن



http://up-is.ir/s5/1382132684721.jpg


برچسب‌ها: مادر, فرزند, پسر, داستانک

تاريخ : یکشنبه شانزدهم تیر ۱۳۹۲ | 3:54 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@
هر جنسیتی هستی" مرد" باش!!

قبل از اينكه به كسی که میدونی با احساس و سادس بگي:دوستت دارم

قبل از اینکه بهش محبت کنی قبل از اینکه به خودت عادتش بدی

قبل از اینکه تنش رو به بغل بکشی

قبل از اینکه احساسش رو بیدار کنی

قبل از اینکه تنهاییش رو پر کنی

قبل از اینکه عاشقش کنی

خوب فكراتو بكن از حرفت مطمئن باش

نه اینکه تا دیدی طرف عاشقت شده و هیچ جور رفتنی نیست شروع کنی به پیدا
کردن یکی دیگه و با بهونه گیری های الکیت و با دروغای الکی به خودت عادتش بدی امیدوارش کنی طرفت رو داغون کنی

تو داری از بازی دادن اون لذت میبری ولی اون داره با فکرت زندگی میکنه

یک کلام ختم کلام هر جنسیتی هستی " مرد " باش.....! و مردونگی کن

مرد بودن با پسر ناناز بودن فرق داره

مرد بودن با پسر دماغ عملی فرق داره

مرد بودن با عجقم عجقم پسرا فرق داره

مرد بودن با پول بابات پز دادن فرق داره

مرد بودن اینه حرفت دوتا نشه .

http://upload.tehran98.com/img1/v2sfl1h3w6oywtu4cm.jpg


برچسب‌ها: مرد, مرد بودن, جنسیت, پسر

تاريخ : پنجشنبه سیزدهم تیر ۱۳۹۲ | 2:37 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی

اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت

کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم

تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب

نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با

خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من

بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون

حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت

زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…

چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه

اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با

موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه

برای شماست..!

دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد.

بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده

ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه

بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم

این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز

باشه.(عاشقتم تا بینهایت)

دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون

قلبشو به دختر داده بود..

آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری

شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…


http://upload.tehran98.com/img1/vtuqhlmlavkfouwj6p2c.jpg


برچسب‌ها: پسر, دختر, عاشقانه, نامه