مـَرد بـآیَد
وَقتـے مـُخـآطِبِشـ عـَصَبیـﮧ ، نـآرـآحـَتـﮧ ، مـےـخـواد دـآد بـِزَنـﮧ
وـآیسـﮧ روبـروشـ بگـﮧ
تـو چـِشـآمـ نیگـآ کـُטּ...بهتـ مـے گـَمـ تـو چـِشـآمـ نیگـآ کـُטּ...
حـآلـآ دـآد بِزَטּ...بگـو اَز چـے نـآرـآحـتـے؟
بَعـد مُخـآطبـ دـآد بـِزَنـﮧ ،گـِلـه کُنـﮧ ،فـَریـآد بِڪشـﮧ ،گـٍریـﮧ ڪُنـﮧ...
حـَتــے بـآ مـُشتـآےٍ زنـونـَشـ بِڪوبـﮧ رو سینهـ مـَرد...
آخـرٍشَمـ خَستـﮧ میشـﮧ و میزَنـﮧ زیـرـه گـِریـﮧ...
هـَمـونجـآ بـآیَد بـَغـلشـ کُنـﮧ...
نـزـآرـه تنهـآ بـآشـﮧ...
حـَرفـ نـَزَنهـ هـآ ، تـوضیح نـَدـه هـآ
ڪل ڪـل نـَڪُنـهـ هـآ...
فـَقـَط نـزـآرـه اِحسـآس ڪُنـﮧ تنهـآسـ...
مـَرد بـآیـد گـآهـے وَقـتـآ مـَردونِگیشـو بـآ سڪوتـ ثـآبِتـ ڪُنـه...

برچسبها: مرد, سکوت, حرف, مخاطب
آه جز آینه ای کهنه مرا همدم نیست
پیش چشمان خودت اشک بریزی کم نیست
یک خود آزاری زیباست که من تنهایم
لذتی هست در این زخم که در مرهم نیست
اشتیاقی به گشوده شدن این گره نیست
ور نه تنهایی من که گره اش محکم نیست
من از این فاصله ها هیچ ندارم گله ای
هر چه تقدیر نوشتست بیفتد غم نیست
لذتی نیست اگر درد نباشد قبلش
لذتی بیشتر از شور پس از ماتم نیست
بی سبب درد که هم قافیه با مرد نشد
آدم بی غم و بی درد دگر آدم نیست
تو نبین ساکت و ارام نشستم کنجی
حرف نا گفته زیاد است ولی محرم نیست
سید تقی سیدی

برچسبها: حرف, محرم, تو, عشق


