تاريخ : دوشنبه ششم آذر ۱۳۹۶ | 2:4 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@

خوب است که بر این سیّاره


همیشه کسی هست


که به کسِ دیگری فکر میکند.


شک نکنید،


فکر بکنید!


همین حسِ آرامِ خوشایند است


که قدم های آدمی را


در امتدادِ صبح استوار می کند ….


#سید_علی_صالحی

 


برچسب‌ها: صبح, امتداد, فکر, سیاره

تاريخ : دوشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۶ | 1:46 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@

معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا ...

دخترک خودش رو جمع و جور کرد،

سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا

جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می زد،

تو چشمای سیاه و مظلوم

دخترک خیره شد و داد زد:

چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس

و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ هـــا؟! فردا

مادرت رو میاری مدرسه

می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت کنم!

دخترک چونه ی لرزونش رو جمع کرد...

بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:

خانوم... مادرم مریضه...

اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن...

اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم

که دیگه از گلوش خون نیاد...

اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشک بخریم

که شب تا صبح گریه نکنه...

اونوقت...

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره

که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم...

اونوقت قول می دم مشقامو ...

معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا ...

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد



برچسب‌ها: دفتر پاره, معلم, شاگرد, فقیر

تاريخ : پنجشنبه هفتم اردیبهشت ۱۳۹۶ | 13:39 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@

پسر کوچولو گفت: ” گاهی وقت ها قاشق از دستم می اقتد.”

 

پیرمرد بیچاره گفت : ” از دست من هم می افتد”.

 
پسر کوچولو آهسته گفت : ” من گاهی شلوارم را خیس می کنم”.
 
 
پیرمرد خندید و گفت : ” من هم همینطور”
 
 
پسر کوچولو گفت : “من اغلب گریه می کنم”
 
 
پیرمرد سرتکان داد : ” من هم همینطور”
 
 
پسر کوچولو گفت :” از همه بدتر بزرگتر ها به من توجهی ندارند”.
 
 
و گرمای دست چروکیده اش را احساس کرد
 
 
” می فهمم چه می گویی کوچولو , می فهمم”.

 


برچسب‌ها: پسر, پیرمرد, آهسته, قاشق

تاريخ : دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۹۵ | 0:0 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@

من که در تنگ برای تو تماشا دارم


با چه رویی بنویسم غم دریا دارم؟



دل پر از شوق رهایی ست، ولی ممکن نیست


به زبان آورم آن را که تمنا دارم



چیستم؟!خاطره ی زخم فراموش شده


لب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم

 


برچسب‌ها: سخن, حرف, ماهی, تنگ

تاريخ : پنجشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۵ | 17:37 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@

لطفا باز نشر کنید

شاید بتونیم به این خانواده کمک کنیم...
 
 
دوستان این آگهی مربوط به من نمیشه
 
من اینجا زدم تا فقط کمکی به خانوادش از این راه کرده باشم
 
با تشکر از همگی

برچسب‌ها: گمشده, کودک, دختر بچه, آگهی

تاريخ : چهارشنبه هشتم دی ۱۳۹۵ | 12:14 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@

 

در زبان انگليسي واژه هاي

 

 

FriEND ( دوست )

 

 

BoyfriEND ( دوست پسر )

 

 

GirlfriEND (دوست...دختر )

 

 

BestFriEND (بهترين دوست)

 

 

...همگي سه حرف END (خاتمه) را بهمراه دارند...

 

 

اما کلمه FamILY (خانواده) سه حرف" ILY" را دارد

 

که همان مخفف "I Love You" مي باشد ,,

 

 

و جالب است بدانيد

 

FAMILY= Father And Mother I Love You

 

 


برچسب‌ها: خانواده, دوست, دوست داشتن, family

تاريخ : دوشنبه ششم دی ۱۳۹۵ | 19:21 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@

 

آنکس که بداند و بخواهد که بداند


خود را به بلندای سعادت برساند…

 


آنکس که بداند و بداند که بداند


اسب شرف از گنبد گردون بجهاند …

 


آنکس که بداند و نداند که بداند


با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند …

 


آنکس که نداند و بداند که نداند


لنگان خرک خویش به مقصد برساند …

 


آنکس که نداند و بخواهد که بداند


جان و تن خود را ز جهالت برهاند …

 


آنکس که نداند و نداند که نداند


در جهل مرکب ابدالدهر بماند …

 


آنکس که نداند و نخواهد که بداند


حیف است چنین جانوری زنده بماند…

 


برچسب‌ها: نفهم, نادان, عاقل, جهل

تاريخ : چهارشنبه بیستم مرداد ۱۳۹۵ | 2:55 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@

گاهی اوقات بر سر راه ِ آدمیزاد آدم هایی قرار می گیرند


که فراتر از یک انسان معمولی هستند،


نامش را میگذارم دوست


انسانی که می شود با او به زندگی رنگ دیگری بخشید


در کنارش نگاهت زیبایی دنیا را نظاره گر می شود


یادت میرود غم روزگار را ، بی مهری دنیا را


می شود ناگفته های دلت را برایش بگویی و دلت آرام گیرد !


اعتبار آدمها ،


به حضورشان نیست،


به دلهره ای است


که درنبودنشان احساس میشود،


بعضی از نبودنها،


راهیچ بودنی پرنمیکند !

.

.
به بودنت عادت کرده ام ای دوست :)


همیشه باش همین نزدیکی

 


برچسب‌ها: دوست, آدم, رابطه, راه

تاريخ : جمعه هشتم مرداد ۱۳۹۵ | 14:26 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@

خیلی تند رفت کودکی هایم


با آن دوچرخه ی قراضه اش...


کاش همیشه


پنچر می ماند...

 

کاش....

 


برچسب‌ها: کاش, دوچرخه, قراضه, کودکی

تاريخ : دوشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۵ | 1:4 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@

مـا عــادت کـردیـم وقـتـی تـوی خــونـه فــیـلم مـی بـیـنـیم ،


تمام که شد و بـه تـیتـراژ رسـید دسـتـگاه رو خـامــوش مــی کـنـیـم


یـا اگــه تـوی ســیـنما بـاشــیم ســالـن رو تــرک مـی کــنـیم .


مـا تـوی زنــدگـیـمون هـم هـیـچ وقــت

 

کــســانی کــه زحــمـت هـای اصــلـی رو بــرای مــا می کشند نـمی بـیـنیم،


ما فـــقـط کــســانـی رو دوســت داریـم بـبـینـیم

 

کــه بــرامـون نـقـش بــازی مـی کـنن

 


برچسب‌ها: سینما, فیلم, نقش, بازی