من میخوانم، تو میخوانی، او سواد ندارد،
ما میخوانیم، شما میخوانید، آنها کتاب ندارند
من میخورم، تو میخوری، او گشنه است،
ما میخوریم، شما میخورید، آنها فقط نان خشک میخورند
من درس میخوانم، تو درس میخوانی، او مجبور است کار کند،
ما درس میخوانیم، شما درس میخوانید، آنها فقط بیل و داس میشناسند
من میخندم، تو میخندی، او گریه میکند،
ما میخندیم، شما میخندید، آنها به زور لبخند میزنند
من سفر میکنم، تو سفر میکنی، او تا شب کار میکند،
ما سفر میکنیم، شما سفر میکنید، آنها هر عید شرمنده کودکشان میشوند
من راه میروم، تو را میروی، او در سی.سی.یو است،
ما راه میرویم، شما راه میروید، آنها جانبازند
من وبلاگ دارم، تو وبلاگ داری، او حسرت کار با کامپیوتر دارد،
ما وبلاگ داریم، شما وبلاگ دارید، آنها فقط غم دارند
من وَگوام، تو وَگویی، او فقط شوخیهای مردم را میبیند،
ما وگوییم، شما وَگویید، آنها تلویزیون ندارند تا معنی ویگولنزج را بفهمند
من ناشکرم، تو ناشکری، او بابت همان لقمه نان شکر میکند،
ما ناشکریم، شما نا شکرید، آنها با تمام سادگی چقدر خوشبختند

برچسبها: من, تو, او, خواندن
آه جز آینه ای کهنه مرا همدم نیست
پیش چشمان خودت اشک بریزی کم نیست
یک خود آزاری زیباست که من تنهایم
لذتی هست در این زخم که در مرهم نیست
اشتیاقی به گشوده شدن این گره نیست
ور نه تنهایی من که گره اش محکم نیست
من از این فاصله ها هیچ ندارم گله ای
هر چه تقدیر نوشتست بیفتد غم نیست
لذتی نیست اگر درد نباشد قبلش
لذتی بیشتر از شور پس از ماتم نیست
بی سبب درد که هم قافیه با مرد نشد
آدم بی غم و بی درد دگر آدم نیست
تو نبین ساکت و ارام نشستم کنجی
حرف نا گفته زیاد است ولی محرم نیست
سید تقی سیدی

برچسبها: حرف, محرم, تو, عشق








