تاريخ : یکشنبه پنجم آبان ۱۳۹۲ | 23:12 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@
مــــرد هم قلـــــب دارد

فقط صدایش..یواش تر از صدای قلب یک زن است....

مرد هم در خلوتش برای عشقش گریه میکند....

شاید نـــدیــــــده باشی..

اما همیشه اشک هایش را در آلبوم دلتنگیش قاب میکند..

هر وقت زن بودنت را می بیند...

سینــــــــه را جلو میدهد..صدایش را کلفت تر میکند...تا مبادا...

لرزش دست هایش را ببینی...

مرد که باشی...دوست داری....از نگاه یک زن مرد باشی...

نه بخاطر زورِ بازوهــا!

مثل تو دلتنگ میشود.. ولی،گریه نمیکند...

بچه میشود....بهانه میگیرد...

تو این ها را خوب میدانی....

تمام آرزویش این است که سر روی پاهایت بگذارد...

تا موهایش را نوازش کنی..

عاشق بویِ موهای توست

و بیشتر از تــــو به آغوش نیاز دارد.....

چون وقت تنهايي....

خاطره ی تــــو او را امیدوار میکند


http://up-is.ir/s6/1382903489071.jpg


برچسب‌ها: مرد, قلب, خلوت, گرلیه

تاريخ : شنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۲ | 1:18 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@
چند سال پیش در یک روز گرم تابستان پسر کوچکی با عجله لباسهایش را درآورد و
خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت . مادرش از پنجره نگاهش میکرد و از شادی

کودکش لذت میبرد .
مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی فرزندش شنا میکند.ا

مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریاد پسرش را صدا زد . پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر

شده بود ….ا
تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد . مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی

پسرش را گرفت
تمساح

پسر را با قدرت میکشید ولی عشق مادر به کودکش آنقدر زیاد بود که نمیگذاشت
او بچه را رها کند . کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود , صدای فریاد

مادر را شنید , به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را
کشت

پسر را سریع به بیمارستان رساندند . دو ماه گذشت تا پسر بهبودی
مناسب بیابد . پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی

بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود .
خبرنگاری که با کودک مصاحبه میکرد از و خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد .

پسر

شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخم ها را نشان داد , سپس با غرور
بازوهایش را نشان داد و گفت : این زخم ها را دوست دارم اینها خراش های عشق

مادرم هستن



http://up-is.ir/s5/1382132684721.jpg


برچسب‌ها: مادر, فرزند, پسر, داستانک

تاريخ : پنجشنبه بیست و پنجم مهر ۱۳۹۲ | 3:30 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@
یک نفر نیست بپرسد از من

که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟

صبح تا نیمه ی شب منتظری

همه جا می نگری

گاه با ماه سخن می گویی

گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی

راستی گمشده ات کیست؟

کجاست؟

صدفی در دریا است؟

نوری از روزنه فرداهاست

یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست…….
http://up-is.ir/s5/1381967842441.jpg


برچسب‌ها: گمشده, عشق, خدا, ازل

تاريخ : چهارشنبه هفدهم مهر ۱۳۹۲ | 18:23 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@

http://up-is.ir/s4/1381329583185.jpg

دم از بازي حکم ميزني!

دم از حکم دل ميزني


پس به زبان قماربرايت ميگويم قمار زندگي را به کسي باختم که

تک دل را با خشت بريد

جريمه اش يک عمر حسرت شد

باخت زيبايي بود

ياد گرفتم به دل ، دل نبندم

ياد گرفتم از روي دل حکم نکنم

دل را بايد بر زد جايش سنگ ريخت که با خشت تکبري نکنند!!!

 http://up-is.ir/s4/1381330007611.jpg


گـــــــــاهی ســخــت مــیــشــود دوسـتــش داری و نـــمـــی داند...

دوسـتـــش داری و نــــمــی خـــواهد...

دوســتــش داری و نــــــمی آید... 

دوسـتــش داری و ســهــم تــو از بودنــش

فـقـط تصویــری است رویــایــی در سـرزمین خـیــــالت...

دوسـتــش داری و ســهــم تــو از ایـــن هــمــه دوســت داشـتــن تــنــهایـیــست..


http://up-is.ir/s4/1381329583153.jpg


دلتــــنگـــم

مثل یـک بـرگ خیـس دور از شآخـه

کـه حتـی بغــض لـه شدنش بــه گـوش هیچکس نمیرسد!



http://up-is.ir/s4/1381330007675.jpg


چــہ کـسـی بــرای عـشــــق بــازی مــا شـعـــر


اتــل مـتـل خـوانـــנ...


کــہ پــات رو بــہ ایـــن راحـتـــــی


از زنــــــدگـیــــــم ورچـیـــנی...؟؟؟

 http://up-is.ir/s4/1381329583164.jpg


به لبهای ساده ات بیاموز ،

لبهای وحشی هر هــــرزه ایی ،

لایق بوسه های آتشینــــــت نیست ،

کسی را ببوس که حرمت بوســــه را بداند ،

و فرداکه ازکنارت ردشد،حداقل به خاطربوسه هایت ،

با نیشخند نگوید : فاحشــــــــــــــــــــــــه...

http://up-is.ir/s4/1381329583122.jpg


بار آخر ،


من ورق را با دلـــم بُر ميزنم!


بار ديگر حکـــم کن ،


اما نه بي دل !

با دلـــت ،

دل حکم کن !


حکـــمِ دل : هر که دل دارد بيندازد وسط ، تا مـــا دل هايمان را رو کنيم ...


دل که رويِ دل بيفتد ، عشـــق حاکــم ميشود ...


پس به حکـمِ عشق ، بازي ميکنيـم .


اين دلِ مــن !


رو بکن حالا دلـــت را !


دل نداري ؟!


بُر بزن انديشـــه ات را ...


حکـــم لازم ،


دل سپـــردن ،


دل گرفتـــن ،


هـــر دو لازم ....

 http://up-is.ir/s4/1381330007632.jpg


خــــدایــــــــــــا...

دخــلم با خـــرجــم نمـــی خـــواند

کــــم اورده ام

صــبـــــری کــــه داده بــــودی تــمــــام شد

ولـــــی دردم همــچــنان باقیــست

بدهــکار قــلــبم شـــده ام

میـــدانــم شـــرمنده ام نمـــیــکنی

باز هـــــم صـــبـــر مــــیخواهم

 http://up-is.ir/s4/1381330007653.jpg


نـَفـَ ـسـَ ـم بـَنـב آمـَ ـבہ ...

בِلـَ ـم كـَمـ ـے هـَ ـوآ مـے خـ ـوآهـَב ...

اَمآ בَر سـُرَنـگ 5 ميـل ...

 http://up-is.ir/s4/1381330007664.jpg


خدایا خیلیا دلمو شکستن

شب بیا با هم بریم سراغشون

من نشونت میدم تو ببخششون !


http://up-is.ir/s4/1381329583111.jpg

 


برچسب‌ها: حکم, بازی, دل, عشق

تاريخ : چهارشنبه هفدهم مهر ۱۳۹۲ | 16:28 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@

http://up-is.ir/s4/138132326132.jpg


کودکی گل فروش با صدایی عاجزانه التماسم کرد گل بخر

گفتم برای کی؟

گفت برای هدیه دادن ب عشقت!!

گفتم اگه عشقم ب عشقش هدیه داد چی؟

لحظه ای سکوت کرد و گفت:گل هایم فروشی نیست...!



http://up-is.ir/s4/1381323261271.jpg


برچسب‌ها: کودک, گل, گل فروش, سکوت

تاريخ : دوشنبه یازدهم شهریور ۱۳۹۲ | 0:32 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@

مـــــــــــــرد است دیگر ...

گاهی تند میشود

و گاهی عاشقانه میگوید ...


مـــــــــــــرد است دیگر ...

غرورش آسمان

و دلش دریاست ...

تو چه میدانی ازبغض گلو گیر کرده یک
مـــــــــــــرد ... ؟

تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده ... ؟

تو چه میدانی از هق هق شبانه او که فقط خودش خبر دارد و بالشش ... ؟


مـــــــــــــرد را فقط مـــــــــــــرد میفهمد و مـــــــــــــرد ...

http://up-is.ir/s1/1378065131621.jpg


برچسب‌ها: مرد, عشق, عاشق, دریا

تاريخ : شنبه نهم شهریور ۱۳۹۲ | 0:30 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@

عشق لیاقت میخواهد و عاشق شدن جرات...


همیشه در پی کسی باش که


با تمام کاستی ها و کمی ها و عیب هایت،


حاضر باشد به تو عشق بورزد


و تو را به همه دنیا نشان بدهد


و بگوید که: "این تمام دنیای من است"



http://up-is.ir/s1/1377892593711.jpg


برچسب‌ها: عشق, لیاقت, عاشق, دنیا

تاريخ : چهارشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۲ | 2:28 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@

http://up-is.ir/up-s9/1376430553761.jpg


دختر کبریت فروش را یادت هست ؟
او کبریت را پشت به پشت روشن میکرد ، من اما سیگارم را …
من و او هر دو دنبال خاطره هاییم …
او از سردی هوا مرد اما من طولی نمیکشد … نگران نباش ؛ همه وجودم سردی هوای توست !

.
.
آدم برفی هم گفت : تو به جای هویج برایم سیگار بگذار ، خودم از پس بهار بر می آیم !
.
.
یک نخ آرامش دود میکنم به یاد ناآرامی هایی که از سر و کول دیروزم بالا رفته اند …
یک نخ تنهایی به یاد تمام دل مشغولی هایم …
یک نخ سکوت به یاد حرفهایی که همیشه قورت داده ام …
یک نخ بغض به یاد تمام اشک های نریخته …
کمی زمان لطفا ، به اندازه یک نخ دیگر ، به اندازه قدم های کوتاه عقربه …
یک نخ بیشتر تا مرگ این پاکت نمانده !

.
.
نپرس چرا سیگار میکشی ، بپرس چی میکشی که انقدر سیگار میکشی !!!
.
.
از آن سیگارهای روی لبت هم برایت کمتر بودم که توانستی به این راحتی ترکم کنی !
.
.
یک کام ، یک نخ ، یک پاکت ، یک جوانی ، یک عمر …
این تاوان سنگین اشتباه من است !

.
.
دیگری مرا سوزاند و من سیگار را …
.
.
این سیگار که در دست من است می سوزد و صدایش در نمی آید ؛ درست مثل خود من …

.
.
در سینه ام زخم های عمیقی هست ؛ انگار کسی مرا با زیر سیاری اشتباه گرفته …
.
.
عشق مثله سیگار میمونه ، اگه خاموش بشه میتونی دوباره روشنش کنی اما هیچ وقت دیگه اون مزه ی اول رو نداره …
.
.
خیالت تحقق می یابد با کمی تنهایی و پاکتی سیگار …
.
.
من و سیگار درد مشترکیم …
از هردویمان کسی خوب کام گرفت و بعد زیر پا له کرد درست زمانیکه به آخر رسیدیم !

.
.
میگن سیگار به آدم آرامش میده !
کاش یکی پیدا میشد بتونه قد یه نخ سیگار باشه …

.
.
درد مرد را یا مرد می فهمد یا دود سیگار …
.
.
بعضی‌ آدما با چشاشون گریه نمیکنن ، پا میشن یه سیگار بر میدارن و میرن تو بالکن …
.
.
تکلیف گفتنی ها که معلوم است …
زحمت نگفتنی ها هم می افتد بر گردن سیگار …

.
.
فقط دلم میخواست تو دوستم داشته باشی حتی به اندازه ی کشیدن یک نخ سیگار !
.
.
سیگار تلقینی برای آرامش نیست
تسکینی برای درد هم نیست
فقط تنبیهیست برای من تا دیگر نخواهمت !!!

.
.
خاکستر سیگارم را به تو ترجیح دادم چون که او تنها حنجره ام را به آتش کشید و تو وجودم را …
.
.
تنها سیگارم غم مرا میفهمد ؛ همپای من میسوزد و دم نمیزند …
.
.
برای سفر به گذشته نیازی به ماشین زمان ندارم …
منِ خسته با یک نخ سیگار و چند پک عمیق ، هر روز به گذشته سفر میکنم !

.
.
کاش انتظار به اندازه کشیدن یک نخ سیگار بود !
.
.
نمی دانم عمر من زود به پایان می رسد یا این سیگار …
آتشش که زدم با خودم عهد کردم که آتش دلم را قبل از آتش سیگارم خاموش کنم …

.
.
این خاکستر که می بینی خاکستر سیگار نیست ، خاطرات منند که هر شب با خودم دود می شوند …
.
.
تو که نیستی انگار دنیا نیست …
هیچ چیز و هیچکس با من راه نمی آید در نبودت ! نه دلم و نه نفسهایم …
این جور وقت ها فقط چشمانم خوب اشک میریزند و سیگار هایم قشنگ دود میکنند …



http://up-is.ir/up-s9/1376430633661.jpg


برچسب‌ها: سیگار, عشق, نخ سیگار, پاکت سیگار

تاريخ : چهارشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۲ | 2:3 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@
تکراری هست ولی زیباست...

http://up-is.ir/up-s9/1376430362871.jpg 

″حمید مصدق خرداد ۱۳۴۳″

تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت…

  http://up-is.ir/up-s9/1376430290351.jpg

“جواب فروغ فرخ*زاد به حمید مصدق”

من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را….
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت…

  http://up-is.ir/up-s9/1376430409461.jpg

“جواب من به تو”

تو نمی دانستی دلهره آن روز من از باب چه بود
و تو می خندیدی
و من پشیمانم سیب را دزدیدم
سیب دندان زده در دست تو بود
باغبان می دانست که دزد باغش منم
تو چرا ترسیدی؟!
و تو تقدیر منی
کاش می ماندی و
من قصه داغ اتشناک تو را از دلم می راندم
و در اندیشه آنم که چرا
باغچه همسایه سیب آزاد نداشت؟!



“جواب جواد نوروزی”

دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود…
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
” او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! ”
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
” مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! ”
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت



او به تو خندید و تو نمیدانستی
این که اومیداند
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
از پی ات تند دویدم
سیب را دست دخترکم من دیدم
غضب آلود نگاهت کردم
بر دلت بغض دوید
بغض چشمت را دید
دل و دستش لرزید
سیب دندان زده از دست دل افتاد به خاک
و در آن دم فهمیدم
آنچه تو دزدیدی سیب نبود
دل دردانه من بود که افتاد به خاک
ناگهان رفت و هنوز
سالهاست که در چشم من آرام آرام
هجر تلخ دل و دلدار تکرار کنان
میدهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که خدای عالم
ز چه رو در همه باغچه ها سیب نکاشت....!!!!!!

http://up-is.ir/up-s9/1376430440661.jpg

برچسب‌ها: سیب, باغچه, فرخزاد, عشق

تاريخ : یکشنبه شانزدهم تیر ۱۳۹۲ | 3:54 | نویسنده : @امیـــــــFERESHTEHـــــــــد@
هر جنسیتی هستی" مرد" باش!!

قبل از اينكه به كسی که میدونی با احساس و سادس بگي:دوستت دارم

قبل از اینکه بهش محبت کنی قبل از اینکه به خودت عادتش بدی

قبل از اینکه تنش رو به بغل بکشی

قبل از اینکه احساسش رو بیدار کنی

قبل از اینکه تنهاییش رو پر کنی

قبل از اینکه عاشقش کنی

خوب فكراتو بكن از حرفت مطمئن باش

نه اینکه تا دیدی طرف عاشقت شده و هیچ جور رفتنی نیست شروع کنی به پیدا
کردن یکی دیگه و با بهونه گیری های الکیت و با دروغای الکی به خودت عادتش بدی امیدوارش کنی طرفت رو داغون کنی

تو داری از بازی دادن اون لذت میبری ولی اون داره با فکرت زندگی میکنه

یک کلام ختم کلام هر جنسیتی هستی " مرد " باش.....! و مردونگی کن

مرد بودن با پسر ناناز بودن فرق داره

مرد بودن با پسر دماغ عملی فرق داره

مرد بودن با عجقم عجقم پسرا فرق داره

مرد بودن با پول بابات پز دادن فرق داره

مرد بودن اینه حرفت دوتا نشه .

http://upload.tehran98.com/img1/v2sfl1h3w6oywtu4cm.jpg


برچسب‌ها: مرد, مرد بودن, جنسیت, پسر